محل تبلیغات شما



خورشید زرد غروب که از پشت پنجره میتابه صداهایی که از دور میان  خیابون آزادی  ایستگاه اتوبوس 

تو تو ایستگاه من خیره بهت که خواستم ازت بپرسم سرویس کجا رفت من خیره بهت تمام بارهایی که باهم منتظر اتوبوس بودیم پسر قد کوتاه صورت استخونی با چشای قهوه ای  که هندزفری سفید تو گوششه و سرش تو گوشیه که رو نیمکت کنار پارک میشینه

همه چیز رنگ پایان به خودش گرفته 

انگار خیابونم غمگینه 

بی شک دوستت داشتم 

بی شک دوستت دارم 

جای خالی تو امروز تو صحفه ای چت من دیده میشه 

جای خالیت که دیگه باهام حرف نمیزنی 

باید واقعا بذارم برم بری 

نتونستم برت گردونم  نتونستم برت گردونم 

پایان این بود.

 


 

صبح از رویای شیرینت پا میشی و میبینی زندگیو که بهت تحمیل شده 
میبینی که همه چیو از دست دادی خودت موندی خودت رویای های قشنگت فقط ذهنتن 
مثلا از مردمک چشمای تو که بهشون زل زدم می رسم به اتاق تاریکم بیدار شدم 
و یادم میاد چیزی که سرم اومده من موندم و دنیایی که ویران شده من همه چیزو از دست دادم 
این جهنم زندگیمه


ازم بپرسی میگم نمیدونم چی شد 

دارم به دعانویسا اعتقاد میارم انگار واقعا یکی نفرینمون کرده 

وگرنه یهو چرا گذاشتی رفتی الان هیچ جوره نمیتونم برت گردونم 

انگار چیکار کردم انگار یه بدی بزرگی در حقت کردم که خودمم نمیدونم چیه فقط گذاشتیو و رفتی شد دوسال فقط یه روز بهم گفتی خداحافظ بهم گفتی منو از ذهنت بیرون کن بعد دیگه اون آدم سابق نبودی بعدش دیگه انگار امید نبودی 

چیشد که اینقد اصرار داری که بری 

که حتی باهام حرفم نمیزنی که بگم لااقل چرا 

جرممو بگو تا بگم به چه دلیل اون موقع مهشید نبود پس دلیلت برا رفتن اون نبود من کجاشو اشتباه رفتم که هیچ جور درست نمیشه 

بارها میگم غلط کردم یکسال گذشت وارد دوسال شد که من هر روز که بیدار میشم میبینم کنارم نیستی به عکست نگا میکنم به چشات نگا میکنم میگم بگو چیکار کنم که برگردی چجوری برت گردونم 

انگار خالی از احساس شدی امید انگار ربات شدی یه جوری خیلی بی احساس سنگ شدی که انگار اون آدم گذشته تو نبودی انگار اونی که منو میخندوند و آرومم میکرد تو نبودی انگار همونجور که وقتی اسمتو تو اینستا گرام میزنم مینویسه وجود نداره وجود نداری.

چقد این نفرین قوی بود چقد این اتفاق که منو از تو جدا کرد قوی چقد اون روز که تو از من جدا شدی روز شومی بود 

انگار هیچوقت دوباره نمیخوای باهام حرف بزنی 

کاشکی بهم میگفتی 

کاشکی میگفتی چرا


کلی بغضم ترکید با زهرا حرف زدم هر چند این اواخر حال اینو ندارم که به کسی بگم بگم که چمه  اما گاهی یه حرف یا نوشته باعث میشه بغضت بترکه بگی از کوله بار دردی که حمل میکنی 

این وبلاگو میبینم فقط کمی از دردی که داشتم رو یاد آوری میکنه

که چقد خواستم برت گردونم چند بار بهت گفتم چندبار زنگ زدم و تو بلاک کردی به هر دری زدم که نری که نذارم بری  

حتی اسمتو تو خیابونا داد زدم جلو همه داد زدم گفتم به هر کس وناکسی گفتم که دوستت دارم و تنها خواستمه که برگردی 

حتی جاده ها و خیابونا هم گریه هامو حفظ شدن 

الانم که از دستت دادم واقعا از دستت دادم 

بدون من تونستی خوشبختیو پیدا کنی بدون من تونستی بخندی 

امید تو الان دیگه درد نداری من آدمیم که روزای سخت باید کنارت باشه روزای سخت تو تموم شدن 

اما هیچوقت نفهمیدی امید 

منو جا گذاشتی منو تو هزاران درد جا گذاشتی این درد خیلی شدیده تک تک استخونام داره خورد میشه خوشبخت شدی خوشبختیت آرزومه میدونی 

اما میخواستم باهم خوشبخت شیم با تو دوباره خندیدم میخواستم تا همیشه بخندم چشات قشنگ بود میخواستم هر روز قشنگی چشماتو ببینم میخواستم با تو باشم امید.


تو بدون من واقعا خوشحالی به من احتیاجی نداری همه چیو فراموش کردی واقعا خوشبختی 

بدون من 

خوشبختی 

تو نیازی نداری بهت بگم دوست دارم 

نیازی نداری 

نیازی نداری 

نیاز نداری!

فراموش کردی 

منو فراموش کردی 

تمام چیزایی که تو ذهن من زنده اس همه ی اون خاطره ها تو فراموش کردی برا تو وجود نداشتن انگار 

باورم نمیشه 

عزیزمن.

امیدم

چرا کمر بستی به نابود کردن من


امید واقعا تصمیشو گرفته باید بی خیال شی .

من چجور با حجم این جمله کنار بیام 

آسمون روستا آبی تر از همیشه است خنکای هوا 

و سبزه هایی که تازه روییدن بچگیمو یادم میارن 

حتی خونه نمیتونه حالتو خوب کنه حتی این دشت قشنگ 

به قول زهرا چی بگم چی بگم بادل من چیکار کردن 

به این همه قشنگی چی بگم که داری مقابل غم من کم میاری 

به دشتی سرسبزی که داره صدام میزنه باز با خوشحالی بدوم و بخندم چی بگم حس دویدنم نیست حس خندیدنم نیست 

این هوا و این قشنگی روستا داره خفه ام میکنه بغض داره خفه ام میکنه 

 


یلدا بدون تو گذشت عجیبه اینکه نبینمت تو یلدا اصلا نمیدونستم یلدای بدون تو چه شکلیه که بهت تبریک نگم واقعا یکی تو رو از من گرفته انگار انگار دیگه داره دوزاریم میوفته که مال مهشیدی 

دارم میرم خونه مسلما نمیخوام برم یادم رفت ساعت 2 کلاس داری به دیدارآخر نرسیدم 

معلوم نیست دوباره کی ببینمت ترم جدیدشایدم بین امتحانا 

دیگه دیدن تو و خبر گرفتن از تو رو باید بسپارم دست تقدیر 

دلم میگیره نمیخوام ترکت کنم 

نمیخوام این وضع ادامه پیدا کنه 

کی هستی که حتی به خاطرت به خونه ی خودم پیش پدر مادرم نمیخوام برگردم کی هستی که میخوام پیشت بمونم فقط 

یادته همیشه وقتی باهات الکی مثلن قهربودم بودم خودمو لوس میکردم میگفتم فکر کردی که هستی میخندیدی 

الان بهت میگم 

تو همه ی روح من هستی همه ی قلبمی 

که بدون تو هیچی نیستم 

که دارم نابود میشم که باورم نمیشه تو رفتی دیگه 

چند خط نوشتم نمیدونم چقد گفتم نمیدونم 

باورم.نمیشه باز رفتنت باورم نمیشه


باز عشق منو به مرز اشک ریختن کشید چرا چون جدیدا فیلم خیلی میبینم اعتراف میکنم بچه بودم به خاطر فیلم هندی گریه میکردم ولی الان به خاطر پایان غمگین نیست بلکه حسودیم میشه وقتی فیلما تموم میشه طرف برگرده به این فکر میکنم که تو هیچوقت بر نمیگردی و من فقط تو رو دوست دارم عین تو فیلما عجیبه این حد از دوست داشتن ولی واقعا دوستت دارم میخوام یه روز بغلت بهت بگم  چقد دوستت دارم و تو نری بمونی میشه یه بار فیلما واقعی باشن میشه تو برگردی غیرممکنه ولی میخوام برگردی این سخت ترین چیزه این همه مدت حتی برام عادی نشده تولدت نزدیکه امید کاش واقعا برت گردونم تا تولدت کاشکی همه چی تموم شه کاش تو برگردی همیشه خودمو سرزنش میکردم چرا باهات دعوا کردم چرا بدترین چیزا رو بهت گفتم چرا رفتی اما امروز فهمیدم اینا وجود داره آدم با کسی که دوستش داره دعوا میکنه چون دوستش داره بهم بر میگردن چون همو دوست دارن اما تو هیچوقت اونقد دوستم نداشتی که برگردی اما امید تو خیلی دوست داشتنی هستی خیلی خیلی جوری که فقط اون روز موهاتو پلیور قرمزتو یادم میاد جلو موهات که یکم بلند شده گریه ام میگیره دلم برات تنگ میشع خیلی خیلی خیلی دلم برات تنگ شده امید و میگم کاش اینا رو بشنوی کاش خدایی که جفتمونو میبینه کاری کنه که تو حس کنی که چقد دوستت دارم من واقعا دوستت دارم واقعا نمیتونم کس دیگه ای رو دوست داشته باشم این حسو هیچوقت نداشتم وقتی کنار تو وایمیستم وقتی به صورتت نگا میکنم انگار دنیا واقعا بهشته اگه تو بودی امید زندگی واقعا قشنگ بود این حس فوق العاده فقط با توعه الان خیلی خوشحال شدم که ویستو دارم میخوام صداتو گوش بدم شاید دلتنگیم کم شه 

امید من هنوز منتظرم که برگردی.


بعضی از آدما اگه برن  یه زندگیو با خودشون میبره تمام یه زندگیو درست مثل تو.

مثل تو که الان باید بودی الان باید موهاتو بو میکشیدم و توعطرشون گم میشدم الان باید خنده ی قشنگتو میدیدم و سر به سرت میذاشتم اما نتونستم امید نمیتونم امید درمقابل تو نمیتونم 

انگار واقعا همه جوونیمو خوشیم تو لبخندت جمع شده که گاهی اتفاقی از کنار هم رد میشیمو من میبینمش و اون موقع همه چی یادم میاد بخدا من دوست داشتم عین یه آدم زندگی کنم تو کنارم باشی بتونم ازت نگهداری کنم من دوست داشتم صبا با گل بیدارت کنم همونجور که میگی از خودم می پرسم چرا اینهمه آدم میتونن زندگی کنن اما من نمیتونم چرا نمیتونم زیر یه سقف بالا سرم کنار اونی که دوستش دارم باشم چرا به عنوان یه انسان متولد شدم ولی عین یه انسان نمیتونم زندگی کنم مدت هاست خودم بودم خودمو خودم چون برام مهم بود دل کسیو نشکنم چون به آدما اهمیت میدادم چون به خاطر خیلیا از خیلی چیزا گذشتم تو رفاقت تو عاشقی تو.همه چی اما انگار آدم بده من بودم حالا هر کیو نگا میکنی امید فیکه هر کیو نگا میکنی فقط تظاهر میکنه دنیا پر از دروغ و لجنه و هیشکی واقعا جز مامانتت دوستت نداره حالت بده و.باید ادامه بدی و دردی داری تو قلب تو سینه ات که از هرکی میپرسی پس کی خوب میشم میگه خوب نمیشی و وقتی یکی ازم میپرسه امید خوب شدم یا نه میگم نه میگم هنوز همون دیوونه ام که دوستت دارم من آدم دوست داشتنیی نیستم امید تعداد کسایی که واقعا مهمم براشون به 10 نفر هم نمیرسه حالم بده امیدم حالم بده خیلی بد نبودنت سخته و اینروزا دلم بدجور هواتو میکنه امید عزیزم پس کی گریه هام تموم میشه.


هنوزم دوستت دارم هنوزم چشای قهوه ایتو دوست دارم هنوزم ساعت 12 پیجتو چک میکنم عکستو میبوسم هیچوقت نمیتونم ترکت کنم چرا رفتی وقتی عکستو بوسیدم همه چی یادم تو رو یادم اومد چرا باید میرفتی چرا زندگی اینقد نکبته چرا من تو این دنیای 

ک.ری هستمو و باید رفتنتو ببینم چرا هیچوقت نمیتونم آسایش داشته باشیم پس روی خوشی سکه کجاست 21 سال داره میشه 22سال هیچ خوشی نداشتم خندیدم اما نه واقعی تو کنارم بودی اما نه کامل هیچ چیز واقعا اونقد لذت بخش نبود هیچوقت واقعا احساس نکردم کامل خوشبختم نصف زندگیم گذشت 10 سال دیگه میبینم همش گذشت و توی جوونیم هیچ کسیو نبوسیدم با هیشکی دوست نشدم دستم لای موهای کسی نرفت فقط یه عکس بودم که میبوسیدمش که به موهاش نگا میکردم تا شاید بتونم بوی موهاشو حس کنم چشای که من دیوونه اش بودم چون من فقط تو رو دوست داشتم و همیشه این سوال کوفتیو از خودم پرسیدم بارها و بارها چرا رفتی چیکار کردم که رفتی  چرا من الان ندارمت


امید دوست داشتنی لعنتی من به خاطر تو نمیتونم برم

گفتی یه روزی دوباره عاشق میشم بدجور عاشق میشم یادم میاری 

آره عاشقت شدم من عاشقتم امید واقعا عاشقتم 

میگم چرا از دست دادم شاید چون میترسیدم میدونی امید وقتی همه چی اوکیه یعنی یه چی اوکی نیست وقتی میتونستم اون روز چشماتو ببینم که چقد قشنگن کلاهت خندیدنت و اینکه چقد دوست داشتنی بودی  لحظه ای که خندیدم بهت امید فهمیدم زیاد طول نمیکشه فهمیدم تموم میشه همون موقع اینو حس کردم به محض اینکه احساسمو بهت بگم همه چی تموم میشه 

و الان دور از من وایسادی و میخوای بری تصمیمتو گرفتی که با اون ازدواج کنی امروز پنجمه امید پارسال پریا نذاشت بهت کادو بدم تا امروز بهت کادو بدم الان دیگه همه چی بهم ریخته الان هیچی عین قبل نیست گفتم اگه تا تولدت برت نگردونم دیگه نمیتونم 23 روز دیگه تولدته امید تو 23 روز میشه برگردی میشه همه چی عوض شه؟


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ܓ✿ خُـوش نشین ܓ✿