صبح از رویای شیرینت پا میشی و میبینی زندگیو که بهت تحمیل شده
میبینی که همه چیو از دست دادی خودت موندی خودت رویای های قشنگت فقط ذهنتن
مثلا از مردمک چشمای تو که بهشون زل زدم می رسم به اتاق تاریکم بیدار شدم
و یادم میاد چیزی که سرم اومده من موندم و دنیایی که ویران شده من همه چیزو از دست دادم
این جهنم زندگیمه
بوی رفتن می دهی در را باز میکنم وقتی برو که گنجشک ها و ستاره ها خوابند...
رویای ,خودت ,چیزی ,سرم ,اومده ,موندم ,از دست ,من موندم ,اومده من ,موندم و ,سرم اومده
درباره این سایت