محل تبلیغات شما

خورشید زرد غروب که از پشت پنجره میتابه صداهایی که از دور میان  خیابون آزادی  ایستگاه اتوبوس 

تو تو ایستگاه من خیره بهت که خواستم ازت بپرسم سرویس کجا رفت من خیره بهت تمام بارهایی که باهم منتظر اتوبوس بودیم پسر قد کوتاه صورت استخونی با چشای قهوه ای  که هندزفری سفید تو گوششه و سرش تو گوشیه که رو نیمکت کنار پارک میشینه

همه چیز رنگ پایان به خودش گرفته 

انگار خیابونم غمگینه 

بی شک دوستت داشتم 

بی شک دوستت دارم 

جای خالی تو امروز تو صحفه ای چت من دیده میشه 

جای خالیت که دیگه باهام حرف نمیزنی 

باید واقعا بذارم برم بری 

نتونستم برت گردونم  نتونستم برت گردونم 

پایان این بود.

 

بوی رفتن می دهی در را باز میکنم وقتی برو که گنجشک ها و ستاره ها خوابند...

تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم....

کاشکی میگفتی چرا....

تو ,بهت ,ای ,خیره ,دوستت ,برت ,شک دوستت ,که از ,خیره بهت ,من خیره ,دیده میشه جای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

حمیدمظاهری راد